كوه (بلندي) و تقدس آن


گروه کوهنوردی شهید جمشید نادری سمیرم

Mountaineering Group, Shahid Jamshid Naderi Semirom

 

يكي از موضوعات نقاشي شده روي سفالينه‌هاي باقي مانده از دوران باستان، مربوط به شكل‌هايي است كه كوه را تداعي مي‌كنند. بنابراين مي‌توان حدس زد كه كوه از ديرباز يك انديشه مهم در تفكر بشر قلمداد مي‌شده است. و شايد به همين جهت است كه ارزش‌هاي رمزي و نمادين كوه كه هر يك به گونه‌اي تقدس آن را بيان مي‌كنند، بسيارند.
در تفكر بشري كه در دوران باستان زندگي مي‌كرد، كوه در مركز عالم واقع بود و نقش قله‌ي بهشت را مي‌پذيرفت. از لحاظ نمادگرايي، كوه مرتفع‌ترين نقطه زمين و نقطه تلاقي آسمان و زمين است. كوه به عنوان نمادي محوري و مركزي، به معني گذر از يك مرحله به مرحله ديگر و مكان هم‌نشيني با ايزدان مطرح مي‌شد. همين‌طور به معناي حفاظت‌گاه و منزل ايزدان بود.
كوه در اسطوره‌ي توفان نوح، نقش نجات دهنده‌ي انسان‌‌ها و جانوران را دارد، چرا كه كشتي نوح بر قله‌ي كوه فرود مي‌آيد و عذاب‌ها و ترس‌ از نابودي و مرگ به پايان مي‌رسد. در قصص انبيا، خداوند هميشه در كوه‌ها با پيامبران سخن گفته است.
از اين رو عروج به كوه‌ها و فضاهاي مرتفع، انسان را از زمين دور كرده و به آسمان نزديك مي‌كند و در واقع او را متعالي‌تر مي‌كند.
زيارت كوه مقدس، نماد آرزو، دوري از هوس‌هاي دنيوي، دستيابي به قلمروهاي عالي و صعود از منطقه‌اي جزئي و محدود به منطقه‌اي كلي و نامحدود است. به همين جهت نيز كوه همواره به عنوان مكاني براي عزلت نشيني و انجام كارهاي روحي مطرح بوده است. كوه يك معبد طبيعي و شايد اولين معبد انسان باشد. بعدها هم معابد بر بالاي كوه‌ها يا شبيه به كوه‌ها ساخته شدند.
كوه، تداعي كننده‌ي بلندي است و به زعم ميرچا الياده، بلندي مقوله‌اي است كه في‌نفسه دسترسي بدان وجود ندارد و متعلق به قوا و موجودات برتر از انسان است، تا جايي كه بلندي معابد از همين مفهوم نقش مي‌پذيرند. در واقع مي‌توان اذعان كرد كسي كه با آداب و تشريفاتي خاص از پله‌هاي معبدي بالا مي‌رود، ديگر يك انسان معمولي نيست.

 

بناهاي كوه مانند
معماري بناهاي كوه مانند، از اين اعتقاد ناشي مي‌شده است كه آدميان قله كوه را نزديك‌ترين مكان به آسمان مي‌دانسته‌اند و سعي مي‌كرده‌اند كه مسكن‌هاي خود را بر بلندترين نقطه كوه كيهاني بسازند، تا رسيدن به آسمان شدني باشد.
در واقع زيگورات‌ها، اهرام، مقابر و بناهاي برجي شكل، گنبدها و معابد چندين طبقه بلند، پاگوداها و استوپاها، در همه جا نمادي از كوه و تلاش براي رسيدن به آسمان و خدا بودند. اين موضوع در سرزمين‌هايي كه به طور طبيعي فاقد كوه بودند بيشتر مشهود است، همانند: بين‌النهرين، مصرسفلي، جنگل‌هاي مكزيك و پرو.
به طور مثال سومريان و بابليان چون كوه مهمي نداشتند، زيگورات‌ها و عبادت‌گاه‌هاي خود را كوه‌آسا مي‌ساختند و با اين كار وجود كوه را تداعي مي‌كردند. جالب اين‌كه واژه سومري «زيگورات» به معناي كوه است.
اين شيوه معماري مذهبي نه تنها در آسياي غربي، كه در جوامع اينكا در آمريكاي مركزي و جنوبي و در ساير نقاط دنيا هم رواج اشت.

زيگورات
نمادگرايي زيگورات با نمادگرايي كوه كيهاني و نمادگرايي مركز ارتباط دارد. ميرچا الياده مي‌گويد زاير از طريق صعود از معبد يا زيگورات، خود را به مركز دنيا نزديك مي‌كند و هنگامي كه به آخرين طبقه مي‌رسد از تمام طبقات ديگر دور مي‌شود و از فضاي پلشت و ناهمگون جدا و به سرزميني پاك و همگون داخل مي‌شود.
تشبيه معابد به كوه‌هاي كيهاني در فرهنگ بابليان جايگاه خاصي دارد و اين ويژگي را در قالب فرم زيگورات‌هاي آنان مي‌توان ديد كه صعود از آن را رسيدن به قله‌ي عالم مي‌دانستند.  گويي زيگورات‌ها موجودات زنده‌اي بودند كه از خاك برمي‌خواستند و با دقت و علاقه تلاش مي‌كردند خود را به بالا برسانند.
زيگورات در بين‌النهرين به سكوي پله‌پله‌اي عظيمي اطلاق مي‌شود كه ابعاد طبقه بالايي نسبت به طبقه پايين‌تر كوچكتر باشد. بنابراين نماي هر طرف آن به شکل يک پلکان است. اين زيگورات‌ها محل نگهداري مجسمه خدايان و انجام مراسم مذهبي بوده‌اند.
زيگورات‌ها از حدود 2200 تا 5500 قبل از ميلاد در بسياري از شهرهاي جنوبي بين‌النهرين ساخته شده و در شمال توسط آشوري‌ها نسخه برداري شدند. در زيگورات‌ها اتاق يا فضاي داخلي (مگر جهت زهكشي) وجود نداشت. در بالاي آن يك يا دو زيارتگاه براي خداي اصلي شهر ساخته شده بود و گاهي در آن‌ها تالارهاي خواب مورد استفاده در مراسم ازدواج مقدس Hieros Gamos وجود داشت.
زيگورات‌ها درون يك حريم وسيع سربرافراشته بودند و چهار گوشه‌ي آن‌ها رو به چهار جهت اصلي بود. ساختمان‌هاي فرعي بي‌شماري درون اين حريم بنا شده بودند كه محل استقرار كاهنان معبد بود. بر قله‌ي اين كوه نمادين كه از آجر و گل فشرده ساخته شده بود، كاخي قرار داشت كه مخصوص خداي اصلي شهر مربوطه بود.
زيگورات‌ها از يك سو جايگاهي بودند براي خدايان، تا بدان طريق به شهرهاي خود روي زمين فرود بيايند، و از سوي ديگر وسيله‌اي بودند براي ساكنان شهرها تا بدان طريق به خدايان خود نزديك شده و به درگاه آنان عرض حال بدهند.    
زيگورات‌ها 3، 5 يا 7 طبقه بودند و گاهي به ارتفاع حدود 100 متر هم نزديك مي‌شدند. هفت طبقه‌ي زيگورات در ارتباط با هفت سياره‌ي آسمان بود و هر يك به رنگي مختلف، متناسب با سياره مورد نظر رنگ شده بود. طبقه‌ي پايين متعلق به زحل بود و با سياه رنگ شده بود و طبقه‌ي آخر با طلا روكش مي‌شد و محل اقامت شمش، خداي خورشيد بود. دومين طبقه از بالا سفيد و به رنگ مشتري بود، سومين طبقه قرمز آجري، رنگ عطارد بود، سپس آبي براي زهره و زرد براي مريخ، خاكستري يا نقره‌‌اي براي ماه بود.
شواهدي مبني بر وجود الگوهاي زيگورات‌ها در دست است. اين احتمال وجود دارد كه در اواخر دوره‌هاي بابلي زيگورات‌ها به جاي، يا علاوه بر عملكردشان به عنوان برج‌هاي معابد، در نقش پست‌هاي ديده‌باني اخترشناسي به كار مي‌رفته‌اند.  

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در دو شنبه 7 شهريور 1390برچسب:,ساعت 18:48 توسط اسماعیل نادری سمیرمی| |


Power By: LoxBlog.Com